باهویی: پدرم عصبانی است
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۶۱۴۶۶
مهاجم سوئدی تیم فوتبال پرسپولیس گفت که در این مدت بهدلیل عملکرد نهچندان مناسب، حتی دل و دماغ صحبت کردن با خانوادهاش را هم نداشته است.
به گزارش مشرق، نبیل باهویی، مهاجم تیم فوتبال پرسپولیس در پایان دیدار این تیم برابر هوادار که با پیروزی سرخپوشان به اتمام رسید، گفت: اول از همه باید بگویم که از پیروزی تیم خوشحالم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی درباره آمادگی خود نیز افزود: مهمترین موضوع برای من پیروزی تیم است و اینکه به تیم کمک کنم، اما از خودم راضی نیستم. حتی سراغ گوشی تلفن هم نمیروم چون پدرم عصبانی است. البته که دوست دارم گل بزنم اما صرفا کارم گلزنی نیست بلکه باید به تیم کمک و کاری کنم که همتیمیهایم خوب بازی کنند. همانطور که گفتم این سومین بازی بود که فیکس بازی کردم و امیدوارم در بازیهای بعدی برای این هواداران فوقالعاده گل بزنم.
مهاجم سوئدی درباره فرصتهای گلزنی که امروز از دست داد، اضافه کرد: امروز ۲ فرصت داشتم و تقصیر خودم بود. در بازیهای قبلی حس خوبی نداشتم ما امروز فرصتهای زیادی ساختیم و باید گل میزدیم.
باهویی درباره اینکه گئورگی گولسیانی، بازیکن گرجستانی پرسپولیس به باشگاه برای دریافت مطالباتش اخطار داده و اینکه آیا او(باهویی) مطالبات خود را به موقع دریافت کرده یا خیر، افزود: فقط روی فوتبال تمرکز میکنم. چندان درباره درآمد و مسائل مالی فکر نمیکنم. صادقانه دراینباره حرف زدم و اینجا هستم که فوتبال بازی کنم. تا ماه ژوئن قرارداد دارم. حرفهای هستم و هر روز تمرین میکنم و نهایت تلاشم را انجام میدهم.
وی درباره شهرآورد آخر هفته نیز گفت: همه درباره این بازی با من حرف میزنند. خوشحالم که امروز بازی کردم تا به آمادگی برسم. امیدوارم که هواداران را خوشحال کنم چون چند وقتی است که روزهای سختی را سپری کردهاند.
منبع: ایرنامنبع: مشرق
کلیدواژه: تحلیل روز طوفان الاقصی قیمت گئورگی گولسیانی پرسپولیس نبیل باهویی فوتبال خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۶۱۴۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شعری که در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
محمود اکرامی فر درباره برنامه «سرزمین شعر» که از شبکه چهارم سیما پخش شد، گفت: این برنامه شعر را به یک گفتمان عمومی و از یک گزاره محفلی به یک گزاره عمومی تبدیل کرد، به طوریکه شعر را در جامعه رواج داد و توانست دوباره به زندگی عمومی، گفتگوها و ارتباطات کلامی مردم برگرداند.
وی افزود: موسی عصمتی یکی از شاعرانی بود که بخاطر جاذبه رسانهای و شعر خوبش از او استفاده کردم و در گروه من قرار داشت. اشعار او را در صفحه مجازی ام منتشر کردم و بازخوردهای زیادی از آن گرفتم.
این شاعر و داور برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» گفت: بیش از صد هزار نفر از این صفحه من بازدید کردند و شعر این شاعر حدود ۱۰ میلیون نفر بازدیدکننده داشت. خیلیها برای ما نوشتند که با این شعر زندگی کردند و حتی به گریه افتادند. میتوانم بگویم سرزمین شعر برنامه خوبی بود و میتواند بهتر هم شود.
برنامه «سرزمین شعر» در ادامه هجدهمین جشنواره بین المللی شعر فجر از ۲۶ اسفند پارسال در قالب مسابقه شعر به روی آنتن شبکه چهارم سیما رفت و فرصتی شد برای شنیدن اشعار جشنواره و انتخاب شاعران برتر بود. در قسمت اول این برنامه غزلی از موسی عصمتی درباره پدر و کارگران معدنعلاوه بر اینکه حضار برنامه را تحت تاثیر قرار داد، با اقبال عمومی هم همراه شد.
(پدر)
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه، عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغالها میسوخت! سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود، کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش، یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا، از درون مخوف تونلها
هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود
منبع: صداوسیما
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات